حقوق عمومی
فردین مرادخانی
چکیده
قانون اساسی یکی از مهمترین مفاهیم در دانش حقوق است. از این مفهوم برداشتهای متعددی توسط اندیشمندان ارائهشده است. یکی از این برداشتها فهم حقوقی از قانون اساسی است که طبق آن قانون اساسی متنی است که بالاترین سند موجود در نظام حقوقی است و توسط قضات سیاسی یا حقوقی از آن محافظت میشود. قانون اساسی سیاسی، در مقام مخالفت با این برداشت، ...
بیشتر
قانون اساسی یکی از مهمترین مفاهیم در دانش حقوق است. از این مفهوم برداشتهای متعددی توسط اندیشمندان ارائهشده است. یکی از این برداشتها فهم حقوقی از قانون اساسی است که طبق آن قانون اساسی متنی است که بالاترین سند موجود در نظام حقوقی است و توسط قضات سیاسی یا حقوقی از آن محافظت میشود. قانون اساسی سیاسی، در مقام مخالفت با این برداشت، قانون اساسی را میدان منازعه بازیگران سیاسی میداند و قصد دارد آن را از انحصار قضات و حقوقدانان خارج کند و علاوه بر متن به واقعیت موجود و فضای سیاسی هم توجه کند. این مقاله با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی به دنبال پاسخ به این پرسش است که قانون اساسی سیاسی به چه معنایی است و از زمان پیدایش تا به امروز چه تحولاتی را گذرانده است؟ این مفهوم نخستین بار توسط جان گریفیث ارائه شد. اگرچه خطوط کلی این مفهوم توسط او مشخص گردید اما با انتقاداتی که بر این مفهوم وارد شد نسلهای بعد از گریفیث در این مفهوم تغییراتی ایجاد کردند. قانون اساسی سیاسی کمک میکند از متن قانون اساسی فراتر رفته، به واقعیت دنیای سیاسی توجه بیشتری شود و همه بازیگران عرصه سیاسی مجال حضور داده شود.
فردین مرادخانی
چکیده
دادرسی اساسی بعنوان یکی از مفاهیم مهم حقوق اساسی است که اگرچه در قرن نوزده و در آمریکا آغاز شد، اما رشد و پذیرش جهانی آن در قرن بیستم رخ داد و ابتدا کشورهای اروپایی و بهتدریج دیگر کشورهای جهان نیز این سیستم را پذیرفتند. البته کشورها با توجه به نظام سیاسی و تاریخ خود، الگوهای متعددی از آن ارائه دادند. این تئوری در قرن بیستم توسط هانس ...
بیشتر
دادرسی اساسی بعنوان یکی از مفاهیم مهم حقوق اساسی است که اگرچه در قرن نوزده و در آمریکا آغاز شد، اما رشد و پذیرش جهانی آن در قرن بیستم رخ داد و ابتدا کشورهای اروپایی و بهتدریج دیگر کشورهای جهان نیز این سیستم را پذیرفتند. البته کشورها با توجه به نظام سیاسی و تاریخ خود، الگوهای متعددی از آن ارائه دادند. این تئوری در قرن بیستم توسط هانس کلسن در اتریش و آلمان پایهریزی شد و سنت اروپایی ابتدا در برابر آن موضع گرفت. مهمترین نقد بر کلسن از جانب کارل اشمیت حقوقدان بزرگ آلمانی ارائه شد. او معتقد بود این سیستم خلاف اصل دموکراسی است و با فضا و تاریخ کشورهای اروپایی همخوانی ندارد و اگر قرار باشد قانون اساسی نگهبانی داشته باشد شخص رئیس جمهور بهعنوان نماد کلیت مردم کفایت میکند. در این مقاله کوشش شده است با نگاهی به فضای آلمان در آن عصر، مهمترین ایرادات اشمیت بر دادرسی اساسی و مبانی و راهحلهای او مورد بررسی قرار گیرند. ایرادات اشمیت تا به امروز از مهمترین نقدهای وارد بر دادرسی اساسی محسوب میشوند و در بسیاری از کشورها با اشکال متعددی دوباره مطرح شدهاند.